انسان خفته و خوابگرد نمی تواند مورد اعتماد
باشد. این دنیای ما ، همه اش دنیای خفتگان است
این همه سرگشتگی ، این همه تضاد، این همه نزاع
این همه آشوب از همین روست. همه ی اینها
ساخته و پرداخته ی آدمهای خفته و
خوابیده و ناآگاه است.
بین انسان خفته و بیدار تفاوت مهم دیگری
هم هست که باید به خاطر بسپاریم. انسان خفته
نمی داند چه می کند. بنابراین همیشه می کوشد
تا به دیگران نشان دهد که وی چنین است یا چنان.
این تلاش همیشگی اوست؛ به هزار راه می کوشد
تا خود را اثبات برساند. پاره ای وقتها از نردبان
سیاست بالا می رود و چنین اعلام می دارد :
من چنین و چنانم.» برخی اوقات خانه ای می سازد
و دارایی خود را به نمایش می گذارد، یا از کوهی
بالا می رود و قدرت خویش را به رخ می کشد.
وی به همه راه برای اثبات خود تلاش می کند.
و در همه ی این تلاش و کوشش ، وی در
حقیقت ( به درستی) ناآگاهانه و فارغ از شناخت
تقلا می کند تا برای خودش دریابد
که کیست. او خود نمی داند کیست.