تقدیم به بی وفایان

 

گل سرخی باو دادم، گل زردی به من داد...!

برای یک لحظه ی ناتمام، قلبم از طپش افتاد..

با تعجب پرسیدم: مگر از من متنفری؟!

گفت:نه باور کن، نه!

ولی تورا چون واقعآ دوست دارم،

نمی خواهم پس از آنکه کام از من گرفتی،

برای پیدا کردن گل زرد،زحمتی به خود هموار کنی...


شکست سکوت

   عُود ؛ بزن ؛ بزن که نابود شدم

     بر ((تار)) غروب زندگی ((پود)) شدم 

 عمرم همه رفت خفته در کوره ی مرگ

 آتش زده استخوان بی دود شدم