ساز من آغاز گر دنیای آرزوهایم بود
صدای غمگین پیانویی که در آن مجلس
همه را به سکوت واداشته بود
سکوتی پر از خاطرات
خاطراتی که هر کس را به نوعی در اعماقش فرو برده بود
در کنار این مجلس چشمانی زیبا وبی همتا همچون خورشید درخشان
من را می نگریست
که در حالی که در اعماق سازم فرو رفته بودم
نگاهش را از آن همه فاصله میفهمیدم
دلم را به لرزه درآورده بود
سنگینی نگاهش قلبم رابه طپش وا میداشت
گویی قلبم را در دستش گرفته و بالطافت آن را نوازش میکرد
وآرامشی اعظیم به من دست داده بود
انگار تمامی این آهنگ را خود ساخته وبرای او می نواختم
و کلماتش را برای او می خواندم
ای کاش آن شب هیچ وقت نبود
شروعی بزرگ که در آن عشقی بزرگ نهفته بود ؛عشقی ناکام
شب از نیمه گذشته بود همچنان همه در کناره هم ایستاده وبه من می نگریستن
در پایان تشویق والائی از من شد ولی فقط تشکر اورا میدیدم
که دنیایی برایم ارزش داشت
جلو آمدو با نگاهش آتش به جانم انداخت وبا صدایی زیبا
همچون نصیم صبح گاهی ولطیف
خودش رو به من معرفی کرد
اوفرشته روحم بود که مرا در این دژ اعظیم زندانی کرد
آغاز زندانی اعظیم که در آن قلبم روحم وسازم را از دست داده بودم
وبا او هیچ حصاری در بر نمیدیدم
هیچ حصاری
دوست دارم پرواز را
پروازی که در کنار تو باشد
دوست دارم عشق را
عشقی که یارش تو باشی
با تو دوست دارم به پرواز درآیم
با تو ای یاورهمیشه دوست داشتنی .....
بیا همچون قوی سبک بال به پرواز درآیم
تا که با تو بتوانم ببینم زیبای پرواز را
بی تو زیبایی پرواز معنایی ندارد ........
بی تو دنیا معنایی ندارد
بی تو من جایی ندارم
بی تو فردایی ندارم
من بهاتم
باتو تنهایی معنایی ندارد
با توغم دردل جایی ندارد